سوال شیرین
مطب دکتر منتظر بودیم که نوبتمون بشه حدودا نیم ساعتی طول کشید در این فاصه فقط حرف زدو سوال پرسید چرا اومدیم .. چرا دکتر نمیاد .. مااز کدام در میریم داخل ..................................... خلاصه تا این که یک پیرزنی را اورده بودند و چشم بچه ما به پیرزن افتاد..................... بنده ی خدا حال نداشت و هی دراز میکشید و هی سرش را روی دستش میزاشت................ امیرصدرا میگفت چرا مادربزرگ را اوردن دکتر ... من چون مریض شده ....چرا مریض شده من چون سرش درد میکنه ....چرا سرش را گذاشته و خوابیده ... من چون مریض و بی حاله ....................... سوال وسوال وسوال ................................ دیگه همه فقط به ما...
نویسنده :
مامانم
10:38